6-6-2021

16
-3-1400

تقويم جديد: بدون روزه

تقويم قديم: بدون روزه

 

با کلیک کردن بر روی هر یک از آیکون های صفحه می توانید درباره آن قدیس، جشن یا مناسبت مطالعه نمایید

بزرگداشت

قديس هيلاريون، ابوت صومعه دالماتيان (٨٤٥ م)



قديس ويساريون معجزه گر مصر (٤٦٦ م)

روز گراميداشت

تقویم جدید:  6 جون

تقويم قدیم:  19 جون

يكشنبه مرد نابينا

 

قرائت كتاب مقدس

 قرائت انجيل صبح ؛

انجيل يوحنا ٢٠: ١١- ١٨

ليتورگى الهى ؛

قرائت رساله رسولى : اعمال ١٦: ١٦- ٣٤
قرائت انجيل مقدس   : انجيل يوحنا ٩: ١- ٣٨

موعظه متروپوليتن سوتيريوس

دعاى روزانه

سرود پاسكا

مسیح از مردگان برخاسته است ، او مرگ را با مرگ پایمال كرده است، و به آنانى که در قبر هستند زندگی مى بخشد.

يكشنبه، دعاى رستاخيز

 تروپاريون ؛

قدرتهاى فرشته اى در مقبره تو هستند ، و کسانی که از آن محافظت می کردند مردند و مریم در مقبره ایستاد و به دنبال خالص ترین بدن تو بود. تو جهنم را ویران کردی، و از آن رنج نبردی. با باكره ، دهنده حيات ملاقات کردی. اى خداوند، برخاسته از مردگان، جلال بر تو باد.

 كونتاكيون ؛

مسیح خدا، بخشنده حيات، با دست حیات بخش خود همه مردگان را از اعماق تاریك عالم مردگان بلند كرد ، طبیعت انسانى را برخيزاند ، زیرا او منجى همه ، رستاخیز و حيات و خدای همه چیز است!

  

انديشه هاى قديس تئوفان راهب

  

(فیليپيان 1: 27-2: 4 ؛ لوقا 6: 17-23)

خداوند فقیر ، گرسنه ، گریان را برکت می دهد ، به شرطی که همه اینها برای پسر انسان باشد. این بدان معناست که این زندگی احاطه شده در انواع نیازها و محرومیت هاست. مطابق این سخن شادی ، رضایت ، افتخار خوب نیست ؛ بله هستند. اما در حالی که شخصی در آنها زندگى می کند ، متوجه این موضوع نیست. فقط وقتی خودش را از جذابیت آنها رها می کند ، می بیند که آنها نماینده خوبی ها نیستند بلکه فقط ارواح آن هستند.

روح نمی تواند بدون تسلی خاطر كارى انجام دهد ، اما آنها در حس نیستند. نمی توانند بدون گنجینه کار کنند ، اما آنها نه در طلا و نقره نيستند ، نه در خانه ها و لباس های باشکوه ، نه در این پر بودن بیرونی. نمی تواند بدون افتخار كارى انجام دهد ، اما در تعظيم مردم نیست. شادی های دیگر ، رضایتى دیگر ، افتخارى دیگر – روحانى هستند ، كه شبیه روح اند. هر که آنها را پیدا کند ، چيزهاى بیرونى را نمى خواهد. بله ، نه تنها او نمى خواهد، بلکه آنها را تحقیر و نفرت می ورزد به این دلیل که آنها مانع امور روحانى هستند ، اجازه نمی دهند آنها دیده شوند ، و روح را در تاریکی ، تشنگى نگه مى دارند. به همین دلیل است که چنین افرادی در همه جا فقر ، اندوه و گمنامى را ترجیح می دهند ، احساس خوبی در بین اين چيزها دارند، گویی در حصار امن از فريب و جذابیت های جهان است. در مورد کسی که همه اینها به خودى خود به سمت او می آيند ، چه می شود؟ مطابق با کلام رسول مقدس ، با همه چیز در ارتباط باش، به مانند كسى كه هيچ چیز ندارد.

  

مبانى ارتدوكس

 

زندگی روحانى یک فرآیند خلاق ، هم آفرینی انسان و خدا است.

زندگی یک مسیحی واقعی ترین است، بالاترین خلاقیت در جهان است که در دسترس انسان است. اگر افراد بیرون از كليسا ترس از دست دادن آزادی خود در کلیسا را دارند، پس برای برخی از افراد کلیسا آزادى زیادی وجود دارد - هیچ دستورالعمل رسمی و تضمینی برای نجات وجود ندارد. خدا و کلیسای او اصول اساسی زندگی روحانى را به ما می آموزند ، اما هر یک از ما آنها را براساس شرایط خاص و استعدادها و شرایطی که به او داده شده به کار می گیریم.

و هر دورانى ویژگی های خاص خود را دارد. چگونه می توانید دوران ما را برای رشد روحانى یک مسیحی مشخص کنید؟ از یک سو ، ارزش های فاسدشدنی و جهان بینی مسیحی كاذب در جامعه حاکم است ، از سوی دیگر ، یک فرد همه شرایط رشد روحانى را دارد. هیچ دوره ای چنین آزادی مذهبی و دسترسی جهانی نامحدود به خزانه ادبیات روحانى جهان را با قالب های مختلف ، هرگز نشناخته است.

 

 

درس روز

 

یک بار یک لژیونر رومی به نزد یک بیابان نشین مصر آمد:

- آيا جهنم وجود دارد؟ آیا بهشتی وجود دارد؟ اگر بهشت و جهنم وجود دارد ، پس دروازه آنها کجاست؟ از کجا می توانم وارد شوم؟

این مرد یک جنگجوی ساده بود. و جنگجویان همیشه ساده و معمولى هستند. او فقط دو چیز می دانست: زندگی و مرگ. او هیچ فلسفه ای نداشت ، فقط می خواست بداند دروازه کجاست تا از رفتن به جهنم جلوگیری کند و به بهشت برود.

راهب پرسید: شما کی هستید؟ 

سرباز پاسخ داد: "من یک لژیونر رومی هستم. لژیونر بودن در ارتش روم یک چیز بسیار پر افتخار است. این به معنای یک جنگجو کامل است. خود امپراطور به ما ادای احترام می کند."

راهب خندید و پاسخ داد:

- آیا شما یک جنگجو هستید؟ شما شبیه نوعی گدای ژنده پوش هستید!

این کلمات واقعا به لژیونر صدمه زدند. فراموش کرد چرا به اينجا آمده است، او فوراً شمشیر خود را کشید و در شرف کشتن راهب بود. 

اما او خندید و گفت: این دروازه های جهنم است. با شمشیر, با عصبانیت، با غرور خود، آنها را باز خواهید کرد.

جنگجو مى توانست این را درك كند. فوراً فهمید، شمشیرش را غلاف کرد...

و راهب گفت: و اینجا دروازه های بهشت باز می شود.