قهرمان شهيد پارسى راهب اعظم بديموس (٣٧٩ م ) 

     

 

بزرگداشت: ٩ آوريل ( ٢٢ آوريل)

قدیس بديموس از شهری در ایران به نام بیتلاپتا آمد. او پسر خانواده ای بسیار ثروتمند بود اما او به زودی فهمید ثروت براى او اهمیتی ندارد. پس از آنکه تمام دارایی خود را به فقرا داد، او به یک صومعه رفت و راهب شد. او بسیار زاهدانه زندگی می کرد. شیوه زندگی او همچنین به وی کمک کرد تا راهب اعظم صومعه شود. داستان زندگی او در نزدیک و دور شنیده شده بود ، بدین گونه او هفت راهب را جذب کرد ، که به نزد او رفتند تا شاگردان او شوند. قدیس مایلانه پذیرفت. 

در سال ٣٧٥ م ، در زمان شکنجه مسیحیان توسط شاه شاپور دوم ، قدیس بديموس در میان مسیحیان دیگر دستگیر شد. هفت شاگرد او سرنوشت مشابهی داشتند. همه آنها را به مدت چهار ماه در زندان انداخته شدند ، و در شرایط نامطلوب به سر مى بردند، اما صبورانه خود را به دست خدا سپردند که کاملا  به او اعتماد داشتند، و رنج مى بردند. 

هنگامی که قدیس و شاگردانش در زندان بودند ، یک ارباب مسیحی به نام نرسان نیز زندانی  شده بود. هنگامی که نرسان فهمید که چقدر برای ایمانش شکنجه خواهد شد ، او آرامش خود را از دست داد ، ایمان خود را انکار کرد و خواست که آزاد شود. امپراتور به او گفت که این کار را خواهد کرد  اما تنها در صورتي كه نرسان، راهب اعظم بديموس را به قتل رساند. نرسان موافقت كرد و با نگه داشتن شمشیر خود ، به سمت بديموس رفت. ناگهان ترس بزرگی بر نرسان غلبه کرد که او را برای لحظه ای بی حرکت نگه داشت. بديموس مستقیماً در چشمان او نگاه کرد و به او گفت: " نرسان ناکام ، تا به چه حد ارتداد بی ایمانی خود را تحمل میکنی. چرا باید تو جلاد من باشی؟ کاش می توانستم از دستان کس دیگری به غير از تو بمیرم." نرسان خیلی تلاش کرد که قوی باشد و دستانش می لرزید. چهار ضربه طول کشید تا نرسان بتواند سر بديموس را از بدنش جدا کند ، که این باعث درد وحشتناکی برای بديموس شد. بت پرستان پارسی که در حال تماشای اعدام بودند ، از صبر و شجاعت قدیس در حال عذاب كشيدنش متعجب شدند. اتفاقات وحشتناک بسیاری برای  جلاد پس از کشتن بديموس افتاد ، به این دلیل که او اصرار داشت حتی پس از آنچه که دیده بود خدا را انکار کند. و سر انجام او خودکشی کرد. 

شاگردان قدیس بديموس ، سالها در زندان  باقی ماندند. آنها شکنجه شدند و رنج های زیادی را تحمل کردند، اما هرگز در ایمانشان لغزش نکرد. عاقبت آنها را گردن زدند و روحشان را به خدا تحویل دادند. آنها به قدیس بديموس در رتبه قدیسین پیوستند.