معنای "کلیسا" چیست؟

معنای لغوی "کلیسا" در زبان یونانی: "فراخوان شهروندان با همدیگر"

 منبع : www.oodegr.com

 

 

 

 

کلیسا: در یونانی = Ecclesia (فراخواندن آنان گرد هم )

 

کلیسا چیست؟ آیا یک ساختمان است که در آن حضور می یابیم و چندین بار دعا می کنیم؟ نه. البته، مهم است که ما کلیساگرا باشیم، اما این کلیسا نیست. آیا کلیسا یک سازمان است که باعث می شود ما احساس خوبی داشته باشیم یا سازمانی که خیریه می کند یا که آثار دوست داشتنی هنر و فرهنگ را فراهم می کند؟ آیا آن است که حسی مانند "افراد خوب" برای ما می سازد؟ آیا می توان آن را با مراسم و عناوین - حالت ها و یا غیره انجام داد؟ آیا فقط "کشیش" است؟ همه اینها ممکن است خیلی خوب و مفید باشند، اما آنها کلیسا نیستند. بنابراین اجازه دهید ببینیم که کلیسا چیست، و چرا ضروری است.

 

"کلیسا" چیزی بیش از ... خدا نیست. بله دقیقا؛ این فقط یک نام دیگر برای رابطه فرد به فرد است که در آن پدر از ما دعوت کرده است تا با او متحد شویم. حتی قبل از ایجاد جهان، قبل از "انفجار بزرگ"، کلیسا وجود داشته است. کدام بود؟ این خود تثلیث اقدس بود - سه شخص - پدر، پسر و روح القدس، که همگی با هم یک خدا می باشند.

 

واژه اصلی برای کلیسا (Ecclesia) به معنای چیزی جز گرد آوری، اتحاد افراد با خدا نیست. بنابراین اول کلیسا بود، با سه شخصی که آن را تشکیل می داد. سپس، پس از ایجاد جهان، خدا خواستار ایجاد افراد بیشتری شد که در همبستگی با عشق قرار گیرند - در اتحاد با او ... او می خواست دیگران با این عشق آشنا شوند، اما نه با از دست دادن فردیت خود - شخص خود - به عنوان مثال نه آنطور که در مورد هندوئیسم؛ "جذب" می کند - راهی که قطره آب در اقیانوس" مفقود" می شود. خداوند می خواست پدر آنان باشد - تا ارتباط شخصی با آنها برقرار کند. و همچنین با عشق بود که او ابتدا فرشتگان و سپس بشر را خلق کرد - به طوری که آنها نیز بتوانند با کلیسا یکی شوند.

 

اشخاصی (فرشتگان و انسانها) که او خلق کرد، با آزادی به انتخاب نوع رابطه ای که آنها می خواهند با خدا برقرار کنند، خلق شدند؛ در غیر این صورت، آنها بدون ارادۀ خود و بدون آزادی، ربات ها می بودند. وقتی کسی را دوست داری نمیتوانی او را مانند بردگان نگه داری...

 

با این حال، برخی از فرشتگان، از آزادی خود سوء استفاده کردند؛ آنها تصمیم گرفتند بدون وحدت عشقِ کلیسا، بهتر است که با خودشان تنها باشند. آنها از خدا برگشتند و او را ترک کردند. سپس، آنها بشر را نیز متقاعد کردند که از کلیسا برگردند. بنابراين، بشر از قدرت دوست داشتنی خدا محروم شد؛ آنها کلیسا را ​​رد کردند.

 

اما بشر همچنین اراده به توبه کردن - یعنی، جهت تغییر خود و اصلاح خطای شان، را دارا بود. بشریت مایل به ادامه انحراف خودش نبود؛ آنها هنوز درونشان جرقه ای از عشق را داشتند - هرچند که آسیب دیده بودند. با این حال فرشتگانی که از خدا برگشته بودند، مایل نبودند که شفا یابند. انسانها، که حال در عمق بدبختی بودند، با این وجود دارای اراده برای درمان شدن بودند؛ آنها به دنبال درمان و بازگشت به شرایط اولیه خود بودند. با دیدن این، خدا نگذاشت مدت طولانی بگذرد تا درمان خود را برای آنها بفرستد: یعنی "عیسی مسیح".

 

عیسی مسیح خداست که انسان شد. او با انسان شدن، بشریت را شفا بخشید؛ او بشر را به کلیسا بازگرداند، در همبستگی با خدا، به همه ما امکان ورود دوباره به کلیسا - بدن خدا را داد. با تجسم یافتن، او یکی از ما شد. پس از آنکه ما او را ترک کردیم، او خود به دنبال ما آمد، تا یکبار دیگر پدر ما شود و ما را یکی از خودش بخواند. به طوری که همه ما یک شویم. به طوری که کل جهان بتواند تبدیل به کلیسا شود.

 

مسیح مقرر داشت که کلیسای زمینی باید اسقف ها و کشیشان داشته باشد. ابتدا 12 رسول را مقرر داشت، که بعدها دیگران را  در زنجیره ای که به روزگار ما می رسد، منصوب کردند. نقش مردم و نهادها و سنتهای کلیسا در جهان و در طول تمام اعصار این بوده است که روح ما را درمان کنند - دوره ای که مستلزم زمان و مداومت است ...

 

این دوره با تعمید شروع می شود. با تعمید است که ما دوباره به کلیسا می پیوندیم. اما این کافی نیست. دورۀ ما با دیگر اسرار ("آیین مقدس"، اعتراف، عشاء ربانی ...) ادامه می یابد. ما با تعلیم نحوه غلبه بر خودخواهی و سرخوردگی، شیوه هایی را که باید عشق بورزیم را نشان می دهیم. هدف از همه موارد فوق این است که آگاه باشیم چطور می توانیم به اعضای کلیسا در جهان تبدیل شویم - "بیمارستانی" که در آن روح ما شفا می یابد تا بتواند با خدا متحد شود. این به ما کمک می کند که عشق خدا را مانند یک نسیم خنک احساس کنیم و نه به مانند یک "رودخانه آتش" داغ.

 

کلیسایمان با روش دریافتی از خدا برای درمان قلب هر یک از ما - و همچنین به طور کلی بشر - که توسط خودبینی و بدخواهی آسیب دیده است، ما را مجهز می کند.

 

"و همچنین باید به این توجه کرد: که خدا کسی را در آینده مجازات نمی کند؛ بلکه هر شخص خودش را پذیرای پذیرش خدا می سازد و پذیرش خدا سعادت است، در حالی که عدم پذیرش او مجازات (جهنم ) است ..." "... کسانی گناهکار هستند که گناه را دوست دارند، حتی اگر موضوع گناه را نداشته باشند، آنان مجازات می شوند، به هر حال توسط آتش و کرم خورده می شوند، و به هیچ وجه تسکین نمی یابند. "جهنم " چیست، مگر نه اینکه محرومیت از چیزی که دوست داری؟ "

 

~ قدیس جان از دمشق (676 - 749)

Against Manichaeans" PG 94 , 1545 D – 1548 A, and 1573  C"

 *******

 

"كلیسا" (ECCLESIA) در یونان باستان = "گرد هم فراخواندن" شهروندان که هدف یکسانی دارند، همانند امروزه.

در زمان قدیم، کسی که در رأس شهر بود، شهروندان را فرا می خواند گرد هم بیایند تا دربارۀ مسائل شهر که برای هر کسی مهم بود در منطقه ای به صورت عمومی و یا در داخل یک ساختمان، به بحث و گفتگو بپردازند. در زمان نوین، ایمانداران مسیحی بطور مشابه خوانده می شوند که در یک مکان مشترک برای پرستش خدا، گرد هم آیند.

 

 

ترجمه از: خادم خدا