یادبود
٢٣ ژانویه
قدیس سلیمان اهل شهر کوچکی در نزدیکی رود فرات بود. او
در سن نوجوانى زندگی اجتماعی را رد کرد و به کلبه اى
در نزدیکی رودخانه به خلوت رفت. اسقف شهر از شیوه
زندگی با فضیلت او آگاه شد به ملاقاتش رفت تا او را
برای کشیش شدن متقاعد کند.
اگرچه، قدیس امتناع ورزید، در عوض با انزوا، دعا و
مطالعه کتاب مقدس خشنود بود. او هرکسی را که از او
بازدید می کرد، تسلی می داد و از او حمایت می کرد.
مردم شهر زادگاهش بقدری میخواستن که او بیاید و با
آنها زندگی کند، که او را با خودشان به شهر بردند. او
اصلا مقاومت نکرد و آنها در داخل شهر برای او یک حجره
ساختند تا او بتواند در میان آنها زندگی کند. قدیس
مبارزات روحانی خود را در آن حجره از سر گرفت. با این
حال افرادی که در نزدیکی حجره قدیمی او در اطراف رود
فرات زندگی می کردند هم می خواستند او برگردد و به
همین دلیل آنها یک شب آمدند و قدیس را بردند. باز هم
قدیس در حالی که او را به صحرا برمیگرداندند مقاومت
نکرد. این عدم واکنش از جانب قدیس، روشی بود تا او به
مردم نشان دهد که از نظر اجتماعی مرده است و تنها تلاش
او این بوده است تا با خدایی که مردم را دوست دارد
باشد. او به این ترتیب زندگی کرد، عاشق خدا تا لحظه
مرگش، که روح خود را به او تسلیم کرد.
ترجمه از: خادم خدا