قديس ساوا، راهب جديد
 (١٩٤٨ م)


 

بزرگداشت: ٢٥ مارس ( ٧ آوريل)

  قدیس ساوا (نام جهانی باسیل) در سال ١٨٦٢ در روستاى ایراکلیتسا در منطقه تراکیه شرقی متولد شد. پدر و مادرش مردمی فقیر و ساده بودند. نام آنها کنستانتین و اسماراگدا بود.

  از اوایل کودکی، واسیلی با ایمان عمیق و عشق به کلیسا متمایز بود. سرگرمی مورد علاقه او خواندن ادبیات مناجاتى بود که آرزوی زندگی زاهدانه قلبش را برافروخت. با این حال، والدینش قاطعانه مخالف این واقعیت بودند که پسرشان به صومعه برود و می خواستند او را مغازه دار کنند. علیرغم تهدیدهای مادرش، مرد جوان از خانه فرار کرد و به سمت کالیوا در اسکیت آتوس قديس آنا رفت.

  پس از دوازده سال زندگی زاهدانه در کوه مقدس، ساوا عازم زیارت اورشلیم شد و با تعظیم به اماکن مقدس، در صومعه قدیس جورج خوزوی در سال ١٨٩٠ نذر رهبانیت کرد. در سال ١٨٩٤ هگومن صومعه کالینیک متبارك شد. او برای بهبود نقاشی آیکون ها و مطالعه موسیقی کلیساهای بیزانسی به کوه آتوس بازگشت.

  در سال ١٨٩٧ ساوا به اورشلیم بازگشت و تا سال ١٩١٦ در آنجا ماند. در سال ١٩٠٣ او به عنوان كاهن منصوب شد و به مدت سه سال در مدرسه پاتریاركى صلیب مقدس در اورشلیم خدمت کرد. سپس قدیس دوباره به اسکیت صومعه خوزیو رفت که در آنجا زندگی سخت زاهدانه ای داشت.  تنها کار او نیایش و شمایل‌سازی بود. او روزی یک بار غلات گندم خیس شده در آب می خورد و مقداری آب از رودخانه می نوشید.

  در سال ١٩١٦ قدیس به یونان بازگشت. او دو سال را در جزیره پاتموس و سپس چند ماه را در آتوس گذراند. هنگامی که ساوا فهمید که متروپولیتن نکتاریوس پنتاپولیس به دنبال او است، بلافاصله به جزیره اگینا رفت. دو سال (تا رحلت مبارکش) نزد نکتاریوس مقدس ماند. ارتباط با زاهدان بزرگ آن زمان، صبر او در طول آزمایش ها و بیماری ها، فروتنی، توصیه های پدرانه، و در نهایت، خود عزيمت او، همراه با معجزات متعدد - همه اینها رشد روحانى قدیس ساوا را تکمیل کرد.

  پس از تشییع جنازه قدیس نکتاریوس، راهب ساوا به انزوا رفت. پس از چهل روز گوشه نشینی کامل، در حالی که اولین آیکون قدیس نکتاریوس را در دست داشت، از حجره خارج شد و به ابیای صومعه دستور داد تا آن را برای مراسم در معبد قرار دهد.  پس از اینکه به او شروع به اعتراض کردند و گفتند که قدیس نکتاریوس هنوز توسط کلیسا مورد تجلیل قرار نگرفته است، قدیس ساوا گفت: "شما باید اطاعت کنید. آیکون را بردارید، آن را در معبد بگذارید و به مقاومت در برابر اراده خدا ادامه ندهید."

  پس از مرگ مرشد او، قدیس ساوا چندین سال دیگر را در جزیره اگینا، در سلولی نه چندان دور از صومعه تثلیث مقدس گذراند. او کمک های مالی برای جامعه جمع آوری کرد و نقاشی شمایل و آواز بیزانسی را به راهبه ها آموزش داد.

  از آنجایی که هجوم بازدیدکنندگان به صومعه تثلیث مقدس با سکوت و دعا تداخل داشت، قدیس ساوا به صومعه "همه مقدسین" در جزیره کالیمنوس نقل مکان کرد (١٩٢٦).  آن زاهد حجره کوچکی در بالای صومعه درست در جایی که مؤسس صومعه چند سال قبل از رحلت مبارکش پیش بینی کرده بود، ساخت.

  اکثریت جمعیت مردان کالیمنوس غواص بودند. آنها برای تغذیه خانواده‌هایشان، و یافتن اسفنج‌های دریایی تا ته آب شیرجه می‌رفتند. بسیاری از مردان معلول شدند یا در اعماق دریا جان باختند. خانواده‌های آنها دائماً در ترس از دست دادن نان‌آور و بدون معیشت زندگی می‌کردند.

  به مدت بیست و دو سال خدمت در جزیره، قدیس ساوا یک پدر واقعی برای همه ساکنان کالیمنوس بود.

امروز نیز پس از گذشت سالها از رحلت مبارک او، شفیع و حامی خود را «پدر ساوا» می نامند. او پدر روحانى آنها بود، و برای کمک و آرامش نزد او مى آمدند. بسیاری از افراد مسن به یاد دارند که قدیس ساوا چگونه صدقه توزیع می کرد، به کودکان آموزش می داد و مردم را روشن می کرد. آنها می گویند که احساس کردند چگونه یک عطر معطر لطیف از كاهن استشمام می شد.

  قدیس مراقبت ویژه ای از بیوه ها، یتیمان و فقرا داشت. خودش در غذا خوردن خیلی پرهیز می کرد. غذای او چند تکه نان مقدس بود که با مقدار کمی شراب یا آب خيس می كرد. غروب که می شد، او که تمام روز بر روی نقاشی شمایل یا اعتراف کار می کرد، یک اهرم در دست مى گرفت و با آن سنگ مى تراشید تا به قول خودش نان شما را بیهوده نخورم. قدیس ساوا بیش از دو ساعت در روز نمی خوابید و روی صندلی می خوابید. زمان باقی مانده را کاملاً به خدمت برای خدا و همسایگانش اختصاص می داد. در طول جنگ جهانی دوم، زاهد تمام شبها را به دعا برای مردم می گذراند و هنگامی که هواپیماهای دشمن بر فراز صومعه پرواز می کردند، با علامت صلیب آنها را تحت پوشش قرار می داد.

  به خاطر برادرانش در مسیح، قدیس سکوتی را که بسیار دوست داشت کنار گذاشت. او هر زمان که برای دلداری مردم در طول آزمایشاتشان فراخوانده می شد، می آمد و در عشق آتشین به مسیح با آنها شریک می شد. راهب ساعت ها اعتراف دریافت می‌کرد. نسبت به خود سختگیر و با دیگران ملایم بود. تنها چیزی که نمی توانست تحمل کند کفرگویی و محکومیت بود.

 قدیس ساوا در یکی از معدود یادداشت های خود چنین می نویسد: "راهب کسی است که عذاب می‌کشد و برای گناهان خود عزادار می‌شود و متوجه گناهان دیگران نمی‌شود، محکوم نمی‌کند و عصبانی نمی‌شود، بلکه صبورانه، با شادی، هر گونه توهین و تحقیر را به منظور تقرب به خداوند، قاضی آسمانی و پدر همه، با افتخار می پذیرد. " و خودش الگوی خدمات رهبانی شد.

  در طول خدمت، مقدس به طور کامل در دعا غوطه ور بود. هنگامی که او دعا می کرد، عطری غیر قابل وصف در اطراف پخش می شد و کلیسا یا حجره را پر می ساخت.

قديس ساوا قرار گذاشت که یک شب پول زیر سقفش نگذارد و بلافاصله تمام کمک های مالی را توزیع مى کرد. به کارکنانی که در خانه‌اش کار می‌کردند، پیشنهاد کرد که خودشان دستمزد کارشان را از صندوقی که او تمام پول را در آن گذاشته بود، بردارند.

  درست قبل از مرگش، قدیس ساوا به مدت سه روز در یک حجره خلوت نشینی کرد. او پس از بیرون آمدن از خلوت، آخرین دستورات را در مورد عشق به مسیح و حفظ احکام او ارائه کرد و سپس، ناگهان با قوت، دستان خود را به هم چسباند و با این کلمات آرام گرفت: "خداوندا، خداوند، خداوند، خداوند!"  یکی از راهبه های حاضر، روح او را دید که با صدای آوازى آسمانی بر روی ابری طلایی به آسمان عروج کرد (این اتفاق در ٢٥ مارس ١٩٤٨ رخ داد).

  هنگامی که در سال ١٩٥٧، با برکت متروپولیتن کالیمنوس ایزیدور، مقبره قدیس ساوا افتتاح شد، عطر شگفت انگیزی در اطراف آن پخش شد و همه چیز را تا حومه شهر پر کرد. معجزات متعددی در مقبره قدیس رخ داد که از آن زمان تاکنون متوقف نشده است.

  نام كاهن "ساوای جدید" در تقویم کلیسای ارتدوكس روسیه به برکت اعلیحضرت پاتریارک الکسی دوم گنجانده شده است. تجلیل راهب توسط کلیسای ارتدوكس كونستانتينوپل در فوریه ١٩٩٢ انجام شد.

  یاد این قدیس در پنجمین یکشنبه روزه بزرگ برگزار می شود.