چگونه گناه را متوقف سازیم

 

 

 

 

گناه در یک لحظه اتفاق می افتد.

آن در یک چشم بر هم زدن اتفاق می افتد.

گناهان پی در پی، عادتهای سرسخت در زندگی ما هستند که مانند سریش به ما چسبیده اند و ما را در قدرت مخرب خود نگه می دارند. مهم نیست چقدر سخت تلاش می کنیم، اغلب به نظر می رسد که نمی توان آنها را شکست داد؛ ما نمی توانیم پنجۀ خود را شل کنیم. گاهی اوقات ما احساس ناامیدی و درماندگی می کنیم که در لحظه تسلیم می شویم. گناهان مداوم می تواند شامل تقریبا هر چیزی، شکم پرستی، شهوت، طمع، خشم، افسردگی، ناامیدی، غرور باشد. اما همه آنها یک چیز مشترک دارند: قادرند بر ما غلبه کنند و روح ما را تصرف کنند. چگونه مسیحیان می توانند بر آنها غلبه کنند؟

 

من متقاعد شده ام که ما هرگز در زندگی خود قدرتی بر این گناهان، این گناهان پی در پی، نخواهیم داشت، مگر اینکه ما درک کنیم که چه اتفاقی برای ما می افتد- چه اتفاقی برای ذهن و قلب و روح ما می افتد - هنگامی که ما تحت قدرت آنها قرار می گیریم. تا آن زمان ما هر بار در دام آنان سقوط خواهیم کرد. عبرانیان 5: 14 به ما هشدار می دهد که ما باید حواس هایمان را از طریق تمرین آموزش دهیم تا بتوانیم نیک و بد را تشخیص دهیم. ممکن است که این هدف ما باشد!

 

بسیاری از پدران ارتدوکس تعلیم می دهند که شش مرحله متمایز وجود دارد که هر کس - مرد، زن، جوان، یا کودک - زمانی که به وسوسه و گناه می افتد، بدان شیوه می رود.

 

 سه مرحله اول:

1. تحریک

گام اول تحریک و یا وسوسه است (برخی آن را پیشنهاد می گویند). تحریک، آن انگیزۀ اولیه برای شر است که به همه ما حمله می کند. هیچ کس را از آن گریزی نیست. تحریک یا وسوسه به خودی خود هیچ گناه نیست، زیرا آن از خارج به ما حمله می کند و مستقل از ارادۀ آزاد ماست.

 

آدم و حوا هر دو قبل از سقوط تحریک شده بودند. و از آن به بعد، آن بر هر مرد و زنی گذشته است. در واقع هیچ چیزی وجود ندارد که شما یا من بتوانیم از آن جلوگیری کنیم. هیچ کس از آن آزاد نیست. به نوعی این وسوسه به عنوان یک انگیزش خود جوش وارد حوزه آگاهی انسان می شود. تحریک، سنگ محکی قطعی است برای آزمایش ارادۀ ما به دیدن اینکه آیا به سمت فضیلت و یا به سمت فساد مایل هستیم.

 

2. آشفتگی

پس از تحریک، چیز دیگری اتفاق می افتد. یک لحظۀ آشفتگی وجود دارد که فراتر از تحریک است. چیزی که عقل ما و یا قلب ما را می فشرد. در تاریخ کلیسا اشخاص نادری وجود دارند که تقریبا هرگز وارد مرحله دوم نشده اند. آنها حتی توسط تحریک گناهان آشفته نشدند. من فکر نمی کنم اکثر ما اینچنین باشیم. اکثر ما زمانی که نوعی تحریک به ما اصابت می کند، حداقل تا حدودی دچار مشکل می شویم. حقیقت را بگویم، ما همیشه این آشفتگی را در خود خواهیم دید، مگر اینکه ما در قلب خود پرهیزکاری و تقدس زیادی داشته باشیم.

 

لحظه آشفتگی بسیار مهم است زیرا این مدخلی است که منجر به مرحله سوم به نام ارتباط می شود. می بینید، هنگامی که آشفتگی شروع می شود، ما به طور کامل به گناه نمی رویم. اما وقتی آشفتگی شروع به تکان دادن ما می کند، آن سعی می کند که ما را به گناه سوق دهد. آشفتگی همیشه احساسی در درون ما ایجاد می کند. این احساس یکی از عشق یا نفرت، همدردی یا بیزاری است.

باز هم می خواهم تاکید کنم، این مهم ترین لحظه است زیرا سرنوشت این اندیشۀ تحریک کننده در اینجا تصمیم گیری می شود. آیا در ذهن ما باقی خواهد ماند، یا ما آن را مجبور به فرار خواهیم کرد؟

3. ارتباط

هنگامی که فرد با آشفتگی مواجه می شود، ممکن است با این اندیشه ارتباط برقرار کند و یا برخی می گویند با آن گفتگو کند. ما همه این را تجربه کرده ایم. در ابتدا ما با یک فکر شروع به بازی می کنیم و شروع می کنیم آن را روی ذهنمان برگردانیم. با این حال، ما هنوز تردید داریم؛ زیرا مطمئن نیستیم که آیا ما بر آن عمل خواهیم کرد یا خیر.

 

اگر شما قلمرو وحش و یا هر گونه طبیعتی که در تلویزیون نشان می دهد را تماشا کرده اید، شما صحنه هایی را مشاهده کرده اید که شیری از میان علفزار می رود و گله کوچکی از بز کوهی بیرون آنجا وجود دارد. شیر یک  کمی برگ ها را تکان می دهد و کل گله ناگهان دیوانه وار رَم می کنند. اما به نظر می رسد که همیشه یک حیوان هست که تردید کند. شما نمیتوانید به او کمک کنید اما میتوانید آنرا شناسایی کنید - او ترسیده است اما در عین حال کنجکاو است. می خواهد کمی بیشتر ببیند. و شما به آن صحنه نگاه می کنید، حداقل من نگاه می کنم، و شما می گویید "بدو!"، اما به دلیل این تردید و درنگ، پشت گرم به یک چیزی، شیر، بز کوهی را که مردد بود، می گیرد.

 

می بینید، در این مرحله ما دیگر همانطور که اولین بار تحریک آغاز شد، تصویری آزاد نیستیم. به معنایی در این زمان، اندیشه به طریقی، محکم در ذهن کاشته می شود. و انسان در این نقطه برای اولین بار از نظر اخلاقی مسئول است. اگر این اندیشه بلافاصله رد نشود و روی آن درنگ کند، به این معنی است که آن به نوعی در ذهن مسیحی، زمینی سازگار یافته است.

 

اینجا جایی است که چیزی بطور واقعی آغاز می شود. قدرت به سوی وجود ما موج می زند. این جایی است که هوی نفس بیدار می شود این فکر بسیار نحیف و ریز جوانه میزند و شروع به رشد می کند. در ابتدا فردی که در رژیم غذایی است می تواند فقط به یک بستنی قیفی فکر کند.  به زودی آن به خوراک شام ​​ساعت ده می رسد. این فانتزی به تمام حوزۀ آگاهی نفوذ می کند و شروع به دور کردن همه فکرهای دیگر از ذهن او می کند.

چرا این اتفاق می افتد؟ از آنجایی که با اشتیاق به این فکر توجه شده است، و به همین دلیل است که ما به لذت بردن در آن آغاز می کنیم.  دقیقاً در این لحظه است که ما باید با تلاش اراده مان توجه خود را منحرف کنیم. ما قصد داریم که مقداری از نیروی اراده را به کار گیریم، زیرا تا این لحظه، اراده ما به نوعی بی طرف بوده است. این انتخاب ها پیش بینی می شود: ما می توانیم به سمت نیکی برویم یا می توانیم به سوی شرارت برویم.

 

در این مرحله بهتر است شروع به انجام همه چیزهایی کنیم که می دانیم چگونه باید مقاومت کنیم. فیلیپیان 4 می گوید که به چیزهای نیک فکر کنید، به چیزهایی که نیک نام است. ما شروع به بهتر فکر کردن میکنیم! بهتر است شروع به دعا کنیم، "خداوندا، رحم کن! من دارم شروع به غرق شدن می کنم " پطرس و امواج دریا را به یاد می آورید؟ همه آنچه او می توانست بگوید این بود: "کمک! نجاتم بده! ما بهتر است شروع به انجام آن کنیم. نویسندگان مقدس به ما می گویند اگر گناهی که با ما مقابله می کند بخصوص بسیار قدرتمند و خطرناک است، و اگر ما می دانیم که این دوباره دارد ما را جذب کند، ما باید حمله متقابل کنیم و ذهن را به مرگ خودمان فراخوانیم. ما باید خود را در تابوت تصور کنیم، خودمان را مرده ببینیم، خودمان را در برابر خدای زنده تصور کنیم. اما هر آنچه که ما انجام می دهیم، ما باید به طور فعالانه و راسخ تصمیم بگیریم تصاویر گناه که ما را مورد حمله قرار می دهند، مجازات کنیم و دوباره به آنها باز نگردیم. اگر تصاویر را با عمل اراده آزاد رد نکنیم، مرحله چهارم شروع خواهد شد.

ما باید با بزرگترین گناه ما روبرو شویم و خودمان را گول نزنیم.

اگر شما سست هستید، با آن مواجه شوید!

 

4. پذیرش

وقتی که اراده خودش به این اندیشه جذب می شود، نتیجه آن است که انسان تمایل دارد بر آنچه که فکرش می گوید عمل کند و آماده می شود به معنای واقعی به شراکت در این بطالت رضایت دهد. این مرحله چهارم پذیرش نامیده می شود در این لحظه صریحاً، زندگی روحانی در روح از بین می رود. در این نقطه، روح به فکر من تسلیم می شود و شروع به تلاش برای درک آن می کند. این در حال تجربه لذت حتی شدیدتر است. این دیگر با فانتزی رضایت ندارد، اکنون میخواهد اقدام کند.

 

اگر این فانتزی به شهوت در قلب بیانجامد، سپس زمانی که یک مرد یا زن فرصت دارد، او کمین کرده است. گناه در یک لحظه فوری اتفاق می افتد. آن فقط با چشم بر هم زدنی اتفاق می افتد. یا شاید شهوت نباشد. این می تواند شکم پرستی باشد. این می تواند خشم باشد. این می تواند هر چیزی باشد. شما می بینید، دیگر بازی کردن با پیشنهاد شر نیست، فرد اکنون تصمیم می گیرد بر آن عمل کند. حتی اگر شرایط مانع از رخ دادن واقعی آن در زندگی او بشود، او در قلب خود مرتکب به گناه شده است.

 

5. سماجت

یک مرحله پنجم وجود دارد که خودمان را در معرض حملات پی در پی گناه قرار می دهیم. این گسترش گناه به عنوان یک عادت است. مبارزه نهایی علیه شر اتفاق می افتد-آخرین نبرد تهاجمی بین انجام آنچه که نیک است و آنچه که شر است. اما نتیجه مبارزه بیشتر بر اساس چگونگی رفتار ما در گذشته استوار است. موفقیت در این مبارزه تنها زمانی حاصل می شود که عادت های بد در روح شکل نگرفته باشند. باور کنید اگر شما در حال حاضر یک عادت قوی از گناهی داشته باشید، شما برندۀ مبارزه نخواهید بود. شما فقط به طور خودکار هر چه را انجام می دهید. این مرحله پنجم در وسوسه - توسعه عادت است. این سماجت نامیده می شود.

 

همیشه دیدن افرادی که خود را به عادت های بد خویش سپرده اند، غم انگیز است تا به این درجه که این عادت ها زندگی آنان را کنترل می کنند. شاید عادت غیبت کردن باشد. شاید این یک روحیه انتقادی باشد - هر بار که با عده ای صحبت می کنید، آنها کسی را قضاوت می کنند. شاید عادت افسردگی باشد. شما حتی نمی خواهید از بعضی از مردم بپرسید که آنها چطور هستند، زیرا قبلا می دانید چه پاسخی می گیرید. ممکن است درست بعد از کلیسا، درست بعد از پرستش و درست بعد از آواز باشد، اما درست برخی از افراد هستند که شما جرأت نمیکنید از آنها بپرسید «اوضاع چطور است؟» زیرا آنها فوراً به افسردگی همیشگی بر می گردند. عده ای سست و تنبل هستند و عده ای فقط حریص هستند. هر زمان که هر کاری را برای آنان انجام دهید، این خیابان یک طرفه است، راه خودشان است و لاغیر.

سماجت نتیجه عمل مکرر همان گناه است. به زودی این گناه بخش بیشتری از شخصیت ما را تشکیل می دهد. در اصل ما هنوز یک انتخاب آزاد داریم، اما در عمل نیروی عادت آن را بیشتر و بیشتر دشوار می کند که بتوان مقاومت کرد. در ابتدا آن یک روند آهسته بود، اما اکنون اتفاق می افتد، ما حتی نباید در مورد آن فکر کنیم. اگر ما در این مرحله به طور جدی مبارزه نکنیم، این است که اگر ما به این گناه که همیشه ما را گرفتار می کند، اعلام  جنگ نکنیم، اگر ما علیه این سماجت، علیه این عادت، جنگی نداشته باشیم، آن بیشتر شخصیت ما را شکل می دهد و بخشی از ما می شود. همانطور که پدر هوپکو یک بار در سخنرانی خود در کلیسای ما در بن لوموند اظهار داشت: "ما به طور مداوم یا بیشتر خدایی می شویم - بیشتر شبیه به مسیح می شویم - یا ما فاسد تر می شویم. زندگی خنثی نیست."

 

6. اسارت 

آخر از همه ما وارد مرحله ششم، اسارت یا هوای نفس می شویم. با شادی، شاید حتی با خشونت، ما بدون هیچ گونه مبارزه ای در خشنودی تمامی آرزوهای شر که حال کاملاً در قلب ما ریشه کرده، تعجیل می کنیم. دیگر اراده بر هوای نفس به آسانی حکومت نخواهد کرد. در حال حاضر احساسات بر اراده حاکم است و ما از دست رفته ایم. در حقیقت، حتی ممکن است بیماری روانی وارد شود یا افسردگی کامل که منجر به خودکشی شود. احساسات حالت کامل روح را بنا می کند.

 

 "خداوندا، مرا نجات بده"

پس ما چه کار کنیم؟ ما باید، اگر خالصانه برای نیکی تلاش می کنیم - من این را می پذیرم اگر شما این مقاله را می خوانید، بخواهید چگونه گناه را در مرحله دوم متوقف کنید که نیک است، زیرا خدا نیک است - می خواهیم انجام دهیم و خودمان را متعهد سازیم که آنچه نیک است انجام دهیم. ما باید از روش هایی برای ایجاد عادت های جدید اراده برای به دست آوردن پیروزی در زندگی مان استفاده کنیم. ما باید این مراحل را درک کنیم تا بتوانیم با دلهایمان مقابله کنیم و تغییرات لازم را انجام دهیم.

من اعتقاد ندارم که می توانیم یک شبه گناه را نابود سازیم. اغلب اوقات خداوند اتفاقات و شرایطی را در زندگی ما می آورد که ما را از گناهان خاص آگاه سازد. اما بین آگاهی و پیروزی تفاوت وجود دارد. ما باید خودمان را متعهد کنیم تا در مورد گناهانمان کاری انجام دهیم اگر تغییری وجود داشته باشد.

 

- مراحل پیروزی

بنابراین وقتی ما احساس می کنیم تحریک به ما حمله می کند، ما باید چه کار کنیم؟ حداقل چهار چیز می تواند به ما کمک کند. اول ما باید مقاومت کنیم. ما باید از هر تلاشی برای مقاومت در برابر خواسته خودمان به گناه استفاده کنیم. این است که ما باید آن را با عمل اراده مان خُرد کنیم. ما باید آن را قطع کنیم! ما نباید منفعل و تاثر پذیر شویم. ما باید با تلاش شدید تحریک را دور برانیم. خدا به ما اراده داده است، اما این به ما بستگی دارد که اراده را به سوی رفتار صالحانه بکار گیریم.

ثانیا، من معتقدم که ما باید برای این چیزها پیش از زمانش آماده شویم، با شناسایی آنچه که در زندگی ما گناه است و بیاموزیم از آن گناه نفرت کنیم. این است که ما باید آن را اعتراف کنیم و آن را در نور قرار دهیم. ما باید با بزرگترین گناه مان روبرو شویم و خودمان را گول نزنیم. اگر شما سست هستید، با آن مواجه شوید! بگویید، "من هستم". اگر یک قلب شهوت انگیز دارید که به دنبال همسر مرد دیگری می رود، پس با آن روبرو شوید! خودت را دست نیانداز، زیرا تو باید از آن متنفر باشی. اگر تو یک مسیحی هستی، لازم است که از چنین انگیزه هایی با تمام قلب خود نفرت داشته باشی!

یک نویسنده مقدس یک بار گفت: "واقعاً فقط زمانی انسان می داند که او بخشیده شده است، که او با تمام قلبش از گناه متنفر باشد." من از این خوشم می آید. زمانی که من برای اولین بار آن را خواندم واقعاً در آن تعمق کردم. ما می توانیم از حقیقت موضعی استفاده کنیم، می توانیم آن را نام ببریم و آن را ادعا کنیم و هر چیز دیگری، اما برای پیروزی واقعی بر روی گناه در زندگی مان، ما باید با تمام قلبمان از گناه متنفر باشیم. ما باید از آن نفرت داشته باشیم، همانطور که از دشمنی نفرت داریم که می خواهد اموال ما را سرقت کند و ما را نابود سازد. ما می توانیم علیه آن خشمگین شویم، و این همه درست است! آیا این عالی نیست؟ اگر فردی هستید که تمایل به عصبانیت دارد، پس خوبست به شما بگویم که می توانید از چیزی عصبانی شوید. خوب اینجا چیزی است که شما می توانید عصبانی شوید.

ثالثا ما باید از خداوندمان عیسی مسیح درخواست کمک و حمایت کنیم. ما نیاز داریم از او بخواهیم که اراده آسیب دیده ما را که در سقوط بدتر هم شده است تقویت کند. عیسی به پدرِ پسر دیو زده در متی 17:17 گفت: «او را نزد من آورید.» باور کنید، زمان هایی وجود دارد که کشیشان نمی توانند به شما کمک کنند. زمان هایی وجود دارد که یک کلیسا نمی تواند به شما کمک کند. زمان هایی وجود دارد که دیگری به شما کمک  نخواهد کرد، پس اول بار به مسیح بشتابید و خود را به او بیاندازید. کتاب مقدس می گوید: "بدون او شما هیچ کاری نمی توانید انجام دهید." داود می گوید: "خداوند را صدا بزن. خداوندا، برای رهایی من تعجیل فرما، خداوندا، برای کمک به من، تعجیل فرما. "

و در مرحله چهارم، ما باید چیز مثبتی را در مقابل پیشنهاد انگیزۀ پرشور نفس قرار دهیم. من فردی را می شناسم که مقدار زیادی پول داشت اما نمی خواست یک پنج سنتی به کلیسا بدهد. او نمی خواست به خداوند آنچه را که متعلق به او بود، بدهد. چرا؟ از آنجا که او بسیار حریص بود. او آن را می دانست اما او فقط نمی توانست عادت خود را شکست دهد. بنابراین او ده درصد را شروع کرد - نه ده درصد، بلکه بیست درصد - فقط برای شکستن عادت حرص و طمع. باور کنید، ارزشش را داشت. می بینید، ما مجبوریم که مخالفش را انجام دهیم. از جایی که می خواهیم  نفرت به کسی را بکشیم، برويم به سوی عشق به آنها عمل کنیم.

ميتواند پنجمین دفاع ذکر شده در اينجا، هشیارى باشد. بدین معنی است که شما باید آرامی روحانی، هوشیاری و آمادگی داشته باشید. درست به کاپیتان نفتکش والدز در آلاسکا فکر می کنم. ظاهراً او فقط چند آبجو داشت. او فقط کمی مست بود و ایستگاه خود را از دست داد. او نگاه نکرد و ببین چه فاجعه ای که بر روی زمین ما رخ داد. مشاهده مى كنيد، باید این افکار را ببینیم که در زندگی ما اتفاق می افتد. ما باید ببینیم که چگونه این فانتزی ها رشد می کنند. ما باید قلب و روحمان را پاسبانی کنیم.

آیا می توان گناهان پی در پی را در هم کوبید؟ آیا می توان آنها را یک بار و برای همیشه از زندگی مؤمن ریشه کن کرد؟ اگر می خواهیم زندگی با خلوص و تقدسی را که خدا، ما را به آن فرا خوانده، زندگی کنیم، می توانیم و باید آنرا انجام دهیم.

بیایید خودمان را با قلب و روح متعهد کنیم تا کاملاً در برابر شیطان بایستیم. بیایید خودمان را متعهد کنیم که مردان و زنان خالصی باشیم، چه جوان و چه پیر، که علیه گناهانی که به راحتی بر ما غلبه می کنند، تا نابودی آنها مبارزه کنیم.

 

~ پدر ولدون از کلیسای ارتدوکس قدیسین پطرس و پولس، بن لوموند، کالیفرنیا

 

                                                                                              

ترجمه از: خادم خدا