روح چند لایه است: آگاه، نیمه آگاه، ناخودآگاه

 

 

 

 

 

چه ما این را بخواهیم یا نه، به دلیل گناه اصلی، به دلیل سقوط ما و گناهی که وارد انسان شد، او روح خود را در دو لایۀ پنهان تاء کرد. نهایتاً به بیان اصطلاحات و تعاریف روانشناختی، انسان دارای آگاهی، نیمه آگاه و ناخودآگاه است؛ یعنی روح چند لایه است. این بدان معنی است که اگر روح انسان به ده لایه تقسیم شود، شش تا از پایین ترین لایه ها ناخودآگاه می باشد، سه لایه بعدی نیمه آگاه و لایه بالاتر آگاهی می باشد. بنابراین، از این ده لایه که روح انسان را تشکیل می دهند، به صراحت تنها1/10  آن آگاهی است. این بدان معنی است، کسی که می داند و مطلع است تنها بخش کوچکی از خود را قادر است کنترل کند.

در نتیجه، لحظه ای که کسی می گوید: "من عاشق خدا هستم و من خودم را به او می دهم"، مهم نیست که چقدر تمایل او خوب است، در واقع او تنها آن 1/10 را می دهد. در 9/10 دیگر او کنترل کاملی ندارد و قادر به دادن آن نمی باشد. با این حال، کسی که این کار را انجام می دهد، یعنی کاملاً خود را به خداوند می دهد - که در واقع آن  1/10 را می دهد - به نحوی تجربیات زیر را می گذراند. روز بعد و یا حتی دقیقاً در آن لحظه، بخش مشخصی از آن 9/10 که در نیمه آگاه و ناخودآگاه پنهان است، آگاه می شود.

در نتیجه، روز بعد اگر کسی با خودش صادق باشد، اعتراف خواهد کرد که اگر چه روز گذشته او تمام خویشتن خود را به خدا داد، امروز احساس می کند مثل اینکه باید دوباره خود را به خدا بدهد، چرا که یک حالت جدید در درون او برخاسته است. به این دلیل است که در زندگی روحانی، یکی که شروع می کند دوباره شروع جدیدی می کند، و خود را دوباره و دوباره به خدا می دهد. و اگر کسی این کار را صادقانه و شرافتمندانه انجام دهد، او پیشرفت می کند و روزی به حالتی می رسد که او در نهایت تمام خود را به خدا می دهد. و به این خاطر است که قدیسین آنچه را ما داریم یعنی آگاهی، نیمه آگاه و ناخودآگاه؛ ندارند. نه؛ تمام وجود آنها در برابر خدا شفاف است. به این ترتیب، یک قدیس خود را به طور کامل کنترل می کند. هرگز یک قدیس احساس نمی کند که درون او حالتی وجود دارد که ناپخته و تاریک است، اینطور بگویم که قدیس، چیزهایی مانند سطح زیرین روح، حالت های ناشناخته و کنترل نشده، ندارد.


بنابراین شما متوجه می شوید چه کاری باید ما در خودمان انجام دهیم. و این کار جالب است. با این حال، این کار به سادگی یک کار عملی نیست. این سِری عظیم است؛ هر چه بیشتر کسی خود را می شناسد و خود را به خدا می دهد، او بیشتر در فیض خدا، در عشق خدا فرو می رود، و بیشتر با این فیض و این عشق خدا مبتلا می شود. به این ترتیب، انسان درخشان می شود، روشن، خرسند، شاد، مسرور، و خوشدل می گردد.

 

~ آرحیماندریت سیمون کراگیوپولوس

 

ترجمه از: خادم خدا