گنجینه جواهر
ابا
زوسیماى متبارك داستانی را تعریف کرد که از شخصی شنیده بود:
"یک بار یک تراشنده سنگ ، یکی از کسانی که کاویداری (جواهرسازان) نامیده می
شود ، سنگهای قیمتی و مروارید را با خود برد و به همراه دستیارانش برای
تجارت به کشتی رفتند. از طریق مشيت خدا اين براى او اتفاق افتاد که او با
یکى از افراد کابین بسیار دوست شد و از او استقبال كرد، که پسر خادم او شد
و با او استراحت مى کرد و از همان ظروف همان غذای (استادش) غذا مى خورد.
روزی این پسر شنید که ملوانان زمزمه می کردند و با یکدیگر توطئه می کردند
تا جواهرساز را به دریا بیندازند ، زیرا سنگهای [گرانبهایی] داشت. این پسر
بسیار غمگين، مثل همیشه به نزد مرد نجیب آمد تا به او خدمت کند. او به پسر
گفت:
- چرا امروز اینقدر غمگین هستی؟
او ، قضيه را از وى پنهان كرد ، گفت:
- نه ، اصلاً
جواهرساز دوباره از او پرسید:
- واقعا ، به من بگو چه مشکلی داری؟
سپس مرد جوان گریه کرد و به او گفت که فلان ، ملوانان علیه تو نقشه کشیدند.
او به وى گفت:
- آيا دقیقاً همین طور است؟
همان پاسخ را داد:
- در واقع ، آنها دقیقاً به همین ترتیب با یکدیگر توطئه کردند.
سپس جواهرساز دستیاران خود را صدا كرد و به آنها گفت:
- هر آنچه را که به شما می گویم ، فوراً انجام دهید.
او پارچه اى را پهن کرد و شروع کرد به گفتن آنها:
- کیف هایم را با سنگها بیاور.
و آنها آن را آوردند. او آنها باز
کرد و شروع به پراکنده کردن سنگ ها کرد ، و هنگامی که همه چیز را بیرون
ریخت ، او اينچنين شروع به صحبت کردن نمود:
- این خود زندگی انسان است؟ براى اين می ترسم ، كه بخاطر جنگيدن با دریا به
زودی هلاک شوم ، زیرا جواهرات زيادى از دريا گرفتم اما هیچ چیز به او نداده
ام. - و او به دستیاران گفت: - همه چیز را به دریا بريزيد!
و سپس همه آنها در دریا غرق شدند و ملوانان از حیرت یخ زدند و همه نقشه های
آنها از هم پاشيده بود. "
و آن متبارك [زوسیما] فرمود: «توجه داشته باشیم که به محض بیدار شدن
اندیشه در وی ، وی بلافاصله در گفتار و کردار انديشمند شد و همه اینها را
برای حفظ اين زندگی كوتاه انجام داد. و او کار درستی انجام داد. او فکر
کرد: "اگر بمیرم ، از این همه سنگ چه فایده ای خواهم برد؟" و ما حتی نمی
توانیم بخاطر حكم مسیح مقدار کمی آسیب را متحمل شويم.
و آيا اصلاً ارزش غصه خوردن را دارد ، ما در مورد مرگ روح شخصی که به ما
آسیب زده بايد ناراحت شويم ، و نه در مورد محرومیت از مال. "