سیصد گفتار از زاهدان کلیسای ارتدوكس

 

 

 

1. خدا و ما

خوشبختی

 

1. چقدر در اشتباه اند کسانی که خوشبختی را در بیرون از خود می جویند؛ در سرزمین ها و سفرهای بیگانه، در ثروت و شکوه، در دارایی ها و لذت های فراوان، در انحرافات و چیزهای بیهوده که پایانی تلخ دارند! ساختن برج شادی در بیرون از خود مانند ساخت خانه در مکانی است که دائماً در اثر زلزله می لرزد. خوشبختی در درون خود ما یافت می شود و خوشا به حال کسی که این را درک کرده باشد. خوشبختی، یک قلب پاک است، زیرا چنین قلبی عرش خدا می شود. مسیح در مورد کسانی که دلهای پاک دارند چنین می گوید: "من در ایشان ساکن خواهم بود و در میان ایشان راه خواهم رفت. من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود."  (دوم قرنتیان 6: 16) آنها چه کم و کاستی ممکن است داشته باشند؟ هیچی، به هیچ وجه هیچی! زیرا آنها بزرگترین نیکی را در قلب خود دارند: خود خدا!

(قديس نکتاریوس از اگينا، مسيرى به خوشبختى، 1)

 

2. روحی که خدا را دوست دارد، آرامش خود را تنها در خدا می یابد. انسانها در تمام مسیرهایی که در دنیا طی می کنند به آرامش نمی رسند، تا زمانی که به امید در خدا نزدیک شوند.

(قديس اسحاق سوری، خطبه 56، 89)

 

حقیقت

 

 3. حقیقت نه یک فکر، نه یک سخن، نه رابطه ای بین چیزها، و نه یک قانون است. حقیقت یک شخص است. هستی ای است که بر همه موجودات برتری دارد و به همه حیات می بخشد. اگر با محبت و به خاطر محبت به دنبال حقیقت باشید، او نور چهره خود را، تا آنجا که قادر به تحمل آن هستید بدون آنکه بسوزید، بر شما آشکار خواهد کرد.

 (قدیس نیکلاس از صربستان، تفکر درباره خیر و شر)

 

4. هیچ مسیح دیگری یا حقیقت دیگری وجود ندارد... پشم را می توان رنگ کرد، اما جوهر آن بدون تغییر باقی می ماند... به این ترتیب، حقیقت در کلمات مختلف بیان می شود، اما در جوهر ثابت می ماند، زیرا طبیعت آن واحد است. حقیقت به خودی خود تقسیم نمی شود، بلکه تنها در دهان متفکران بی پروا تقسیم می شود.

(قدیس افرایم سوری)

 

5. پس حقیقت چیست؟ این خدا-انسان مسیح، و انجیل اوست. و هر چه از او نیست، هر چه در انجیل او نیست و یا بر خلاف انجیل است، غیر حقیقت است. بنابراین، ایمان به مسیح "خدمت به عدالت" است (دوم قرنتیان 3 :9). کسی که مسیح را خدمت نمی کند به ناعدالتی خدمت می کند. همانطور که همه ناعدالتی ها گناه هستند، همه گناهان نیز ناعدالتی هستند.

 (قدیس جاستین پوپوویچ درباره اول یوحنا 5 :17 )

 

ارتباط خدا با ما چگونه است؟

 

 6. خدا بیش از آنچه که یک پدر، مادر، دوست یا هر شخص دیگری می تواند ما را دوست داشته باشد، دوستمان دارد، و حتی بیشتر از آنکه ما بتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم.

( قديس يوحناى زرين دهان)

 

7. راهبی برای من تعریف کرد که وقتی خیلی بیمار بود، مادرش به پدرش گفت: "چقدر پسر کوچک ما رنج می برد. من با کمال میل خود را تکه تکه می کردم، اگر این کار از رنج او می کاست."  محبت خدا به مردم چنین است. او آنقدر بر مردم دلسوز بود که می خواست برای آنها مانند مادر خودشان و حتی بیشتر از آن رنج بکشد. اما هیچ کس نمی تواند این عشق عظیم را بدون فیض روح القدس درک کند.

 (قدیس سیلوان آتونی، نوشتار نهم. 10)

 

8. خداوند همه مردم را دوست دارد، اما کسانی که او را می جویند را بیشتر دوست دارد. خداوند به برگزیدگان خود چنان فیض عظیمی عطا می‌کند که به خاطر چنین محبتی، آنها تمام زمین و تمام دنیا را ترک می‌کنند، و جان‌هایشان در آرزوی اینکه همه مردم نجات یابند و جلال خداوند را ببینند، می سوزد.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار نهم. 8)

 

چگونه خدا را بشناسیم

 

9. اگر شخصی بخواهد درباره اهرام مصر تصوری کسب نماید، یا باید به کسانی که در مجاورت اهرام بوده اند اعتماد کند یا خودش باید در کنار آن قرار گیرد. گزینه سومی وجود ندارد. به همین ترتیب، یک فرد می‌تواند از خدا تصوری داشته باشد: او یا باید به کسانی که در مجاورت بلاواسطه با خدا ایستاده اند و می ایستند اعتماد کند، یا باید خودش برای رسیدن به چنین قربتی تلاش کند.

(قدیس نیکلاس از صربستان، تفکر درباره خیر و شر)

 

10. همانطور که توصیف شیرینی عسل با کلمات برای کسی که هرگز طعم عسل را نچشیده غیرممکن است، بدین ترتیب اگر ما خود با تجربه قادر به پی بردن در نیکویی خداوند نباشیم، آنگاه نمی توان از طریق تعلیم نیکویی خدا را به وضوح بیان کرد.

(قدیس باسیل کبیر، گفتگوها درباره مزامیر، 29)

 

11. بسیاری از مردم ثروتمند و قدرتمند برای دیدن خداوند یا پاک ترین مادر او حاضر اند هزینه گرانی بپردازند، اما خدا در ثروت ظاهر نمی شود، بلکه در قلب فروتن ظاهر می شود... هر یک از فقیرترین افراد می توانند متواضع باشند و خدا را بشناسند. برای شناخت خدا نه به پول نیاز است و نه شهرت، بلکه فقط به فروتنی نیاز است.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار اول، .11،21)

 

12. هر چقدر هم که مطالعه کنیم، شناخت خدا ممکن نیست مگر اینکه بر اساس احکام او زندگی کنیم، زیرا خدا با علم شناخته نمی شود، بلکه با روح القدس شناخته می شود. بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان به این باور رسیدند که خدا وجود دارد، اما آنها خدا را نمی شناختند. باور به وجود خدا یک چیز است و شناخت او چیزی دیگر. اگر کسی توسط روح القدس خدا را بشناسد، روحش شبانه روز از عشق به خدا می سوزد، و روح او را نمی توان به هیچ چیز زمینی مقید کرد.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار هشتم، .3)

 

چگونه با خدا ارتباط برقرار کنیم؟

 

13. ترس از خدا را همیشه در دل خود داشته باشید و به یاد بسپارید که خدا همیشه با شماست، در همه جا، چه در حال راه رفتن و یا نشستن باشید.

(قدیس گنادیوس از کونستانتینوپل، زنجیره طلایی، 14)

 

14. با داشتن خدا، از هیچ چیز نترسید، بلکه تمام توجه خود را به او بدهید و او از شما مراقبت خواهد کرد. بدون تردید ایمان بیاورید و خدا مطابق رحمت خود به شما کمک خواهد کرد.

(قديس بارسانوفیوس بزرگ ، دستورالعمل ها ، 166)

 

15. شما باید هر انسانی را با تمام جان خود محبت کنید، اما امید خود را به خدای یگانه بگذارید و تنها او را خدمت کنید. زیرا تا زمانی که خدا از ما محافظت می کند و دوستان ما (فرشتگان) به ما کمک می کنند، دشمنان ما (شیاطین) نمی توانند بدی را بر ما تحمیل کنند. اما هنگامی که خدا ما را رها کند، دوستان ما نیز از ما روی گردان می شوند و دشمنان ما بر ما قدرت می یابند.

(قدیس ماکسیموس معترف، فصل هایی درباره محبت، 4. 95)

 

16. اگر فردی به خاطر محبت به خدا و انجام کار نیک، با علم به اینکه خدا او را عنایت می نماید، هیچ نگرانی ای برای خود نداشته باشد، این یک امید حقیقی و حکیمانه است. ولى اگر انسان به كار خود بپردازد و تنها در صورتى كه مصيبت هایی که فراتر از قدرت او هستند بر او وارد مى شوند، در دعا به درگاه خدا توسل نمايد و سپس شروع به امید داشتن به خدا كند، چنين اميدى بیهوده و باطل است. یک امید واقعی فقط به دنبال ملکوت خداست... قلب تا زمانی که چنین امیدی را به دست نیاورده، نمی تواند آرامش یابد. این امید قلب را آرام می کند و در آن شادی به بار می آورد .

(قدیس سرافیم ساروف، آثار، 4)

 

خدا از همه مراقبت می کند

 

17. نگویید: "این اتفاق به طور تصادفی رخ داد، و این خود به خود پیش آمد." در تمام هستی، هیچ چیز بی نظم، هیچ چیز نامشخص، هیچ چیز بی هدف، هیچ چیز تصادفی وجود ندارد... چند تار مو روی سر شماست؟ خدا یکی از آنها را هم فراموش نمی کند. آیا می بینید که چگونه هیچ چیز، حتی کوچکترین چیز، از نگاه خدا دور نمی ماند؟

(قدیس باسیل کبیر)

 

18. این حقیقتی غیر قابل تردید است که برترین مشیت الهی همه آفرینش را سامان می دهد. خدا همه چیز را از قبل در نظر می گیرد و مراقب همه چیز است. این همان مشیت الهی پدرانه است که پطرس رسول متبارک در مورد آن صحبت می کند: "تمام اندیشه خود را به خدا واگذارید زیرا که او برای شما فکر می کند."  (اول پطرس 5: 7)

(قدیس الیاس مینجاتیوس. موعظه درباره روزه بزرگ، 1)

 

19. هدف مشیت خدا این است که با ایمان درست و محبت روحانی، افرادی را که توسط شر از هم جدا شده اند، متحد سازد. برای این منظور نیز، منجی برای ما رنج کشید، "تا فرزندان خدا را که متفرقند در یکی جمع کند."  (یوحنا 11 :52)

(قدیس ماکسیموس معترف، فصل های محبت، 4. 17)

 

کسانی که خدا را شناخته اند

 

20. انسان تا آنجا که یک زندگی روحانی داشته باشد، روحانی می شود. او شروع به دیدن خدا در همه چیز می کند، و قدرت و نیروی او را در هر جلوه ای می بیند. همیشه و همه جا خود را در خدا ماندگار و در همه چیز به او وابسته می بیند. اما تا زمانی که انسان زندگی جسمانی دارد، به همان اندازه کارهای جسمانی انجام می دهد. او خدا را در هیچ چیز نمی بیند، حتی در شگفت انگیزترین جلوه های قدرت الهی او. و تنها جسم و مادیات را همیشه، در همه چیز، و در همه جا می بیند - «خدا در برابر نظر او نیست».  (مزامیر 36: 1)

(قدیس جان کرونستات، زندگی من در مسیح، I.5)

 

21. وقتی روح محبت خدا را به وسیله روح القدس می شناسد، آنگاه به وضوح احساس می کند که خداوند پدر خود اوست، نزدیکترین، بهترین و عزیزترین پدر. و هیچ سعادتی بالاتر از این نیست که خدا را با تمام ذهن و جان محبت کنیم و همسایه خود را مانند خودمان دوست بداریم. و وقتی این محبت در روح باشد، همه چیز روح را شاد می کند.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار نهم، 15)

 

22. اگر محبت خدا را در خود احساس نمی کنید، مضطرب نشوید، بلکه به خداوند بیندیشید، به این که او مهربان است، و خود را از گناهان حفظ کنید و فیض خدا به شما تعلیم خواهد داد.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار نهم، 16)

 

23. وقتی یک میخ را در آتش می اندازید، داغ می شود و مانند آتش شروع به درخشیدن می کند. به همین ترتیب وقتی شما به تعالیم الهی گوش دهید و بر اساس آن زندگی کنید، شبیه خدا خواهید شد.

(قدیس سیمئون از دایبابه، گفتار، 26)

 

24. روحی که خدا را به طور کامل شناخته باشد، دیگر هیچ چیز نمی خواهد و به هیچ چیز روی زمین دل نمی بندد. و اگر وعده پادشاهی را به او بدهید، میلی به آن نخواهد داشت، زیرا محبت خدا چنان شیرینی و شادی به روح می بخشد که حتی زندگی یک پادشاه نیز دیگر نمی تواند به آن شیرینی اضافه کند.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار نهم، 13)

 

مسیح و ما

 

25. فقط لازم است در طلب یک چیز باشیم: بودن با عیسی. فردی که با عیسی می ماند، ثروتمند است، حتی اگر از نظر مادی فقیر باشد. هر که بیش از چیزهای آسمانی به چیزهای زمینی مایل باشد، هم آنچه زمینی و هم آنچه آسمانی است را از دست می دهد. اما هر که طالب آسمانی ها ​​باشد، مالک تمام جهان است.

(قدیس ایگناتیوس بریانچانینوف، پدران)

 

26. جریان چیزهای موقتی ما را به دنبال خود می کشاند، اما در این سیل، گویی یک درخت کامل رشد کرده وجود دارد: خداوند ما عیسی مسیح. او جسم گرفت، مرد و به آسمان صعود کرد. گویی قبول کرد که در جریان زمان قرار گیرد. آیا این جریان شما را سراسیمه با خود می کشاند؟ مسیح را نگه دارید. او برای شما دنیوی شد (بُعد زمان را پذیرفت) تا شما جاودانه شوید، زیرا او به گونه ای زمانی شد که جاودانه ماند. چقدر تفاوت است بین دو مرد در زندان، که یکی از آنها محکوم است و دیگری ملاقات کننده! گاهی فردی به ملاقات دوستش می آید و به نظر می رسد که هر دو در زندان هستند، اما تفاوت زیادی بین آنها وجود دارد. یکی از آنها به دلیل گناه در آنجا نگه داشته می شود، در حالی که دیگری به دلیل محبت به بشر آمده است. مسئله فانی بودن ما نیز چنین است: گناه ما را در اینجا نگه می دارد، اما مسیح از روی رحمت آمده است. او آزادانه به اسارت درآمد، و نه به عنوان یک محکوم.

(قديس آگوستین ، خطبه درباره اول يوحنا ، 2.10)

 

27. یک انسان در این دنیا باید مسئله ای را حل کند: با مسیح باشد یا مخالفت با او. و هر فردی، چه بخواهد چه نخواهد، در این باره تصمیم می گیرد. او یا عاشق مسیح خواهد بود یا در مبارزه با مسیح. گزینه سومی وجود ندارد.

(قدیس جاستین پوپوویچ، درباره اول یوحنا، 4. 3)

 

28. ذهن خود را از خشم، یادآوری شرارت، و افکار شرم آور پاک کنید، سپس درخواهید یافت که مسیح در شما ساکن است.

(قدیس ماکسیموس معترف، فصل های محبت، 4. 76)

 

ترس از خدا (ترس از توهین به خدا با گناهان خود)

 

29. ترس از خدا روح را روشن می کند، شر را از بین می برد، هوای نفس را ضعیف می کند، تاریکی ها را از روح می راند و آن را پاک می سازد. ترس از خدا قلهٔ حکمت است. جایی که ترس از خدا وجود نداشته باشد هیچ چیز نیکی نخواهید یافت. کسی که ترس از خدا نداشته باشد، در معرض سقوط شیطانی است.

(قدیس افرایم سوری)

 

30. اگر انسان مرگ اجتناب ناپذیر خود و عذاب ابدی که در انتظار گناهکاران است را در خاطر نگه دارد، ترس از خدا را به دست می آورد؛ همچنین اگر هر شب خود را بررسی کند که روز را چگونه سپری کرده است، و هر روز صبح از خود بپرسد که شب را چگونه گذرانده است، و ببیند آیا در روابط خود با دیگران تند برخود می کند یا خیر.

(قدیس ابا دوروتئوس، تعالیم منفعت روح، 4)

 

31. گناه، انسان را ترسو می کند؛ اما زندگی در حقیقتِ مسیح، او را دلیر می سازد.

(قديس يوحناى زرين دهان،  درباره تنديس ها  8. 2)

 

32. هر که خادم خداوند شود، فقط از سرور خود می ترسد. اما هر که ترس از خدا را نداشته باشد اغلب از سایه خود می ترسد. ترس فرزند بی ایمانی است. یک روح مغرور، بنده ترس است؛ با پشت گرمی به خود به چنان حالتی می رسد که از کوچک ترین صدا مبهوت می گردد و از تاریکی می ترسد.

(قديس جان کلیماکوس، نردبان ، 21. 11 ،1،4)

 

33. هر که از خدا بترسد فراتر از هر نوع ترسی ایستاده است. او با تمام ترس های این دنیا بیگانه شده و آنها را از خود دور کرده است و هیچ نوع لرزی به او نزدیک نمی شود.

(قديس افرایم سوری ، درباره ترس از خدا و داورى نهايى)

 

بی ایمانی

 

 34. ناراستی - و فقط ناراستی - ما را از خدا جدا می سازد ... افکار نادرست، سخنان نادرست، احساسات نادرست، آرزوهای نادرست -  به مجموعه دروغ هایی که ما را به نیستی، توهم و طرد خدا می کشانند بنگرید.

(قدیس نیکلاس از صربستان، تفکر درباره خیر و شر)

 

35. خداوند خود را به یک روح مغرور نشان نمی دهد. روح مغرور، هر چقدر هم که کتاب بخواند، هرگز خدا را نخواهد شناخت، زیرا با غرور خود جایی برای فیض روح القدس نمی گذارد، در حالی که خدا تنها توسط روح فروتن شناخته می شود.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار سوم، 11)

 

36. هر یک از ما به اندازه ای می توانیم درباره خدا بحث کنیم که فیض روح القدس بر ما شناسانده است. زیرا چگونه می‌توانیم درباره چیزهایی که ندیده‌ایم، نشنیده ایم و یا نمی‌دانیم، فکر کنیم یا درباره آنها بحث کنیم؟ قدیسین می گویند خدا را دیده اند، اما کسانی هستند که می گویند خدایی وجود ندارد. واضح است که منکرین خدا این را می گویند چون خدا را نشناخته اند، اما این اصلاً به این معنا نیست که او وجود ندارد. قدیسین از چیزهایی صحبت می کنند که واقعاً دیده اند و می دانند.

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار هشتم، 9)

 

37. غرور اجازه نمی دهد روح در راه ایمان قدم بگذارد. توصیه من به فرد بی ایمان این است که بگوید "خداوندا، اگر هستی، پس مرا روشن ساز، و من با جان و دل به تو خدمت خواهم کرد". و بخاطر این فکر فروتنانه و آمادگی برای خدمت به خدا، خداوند فوراً او را روشن خواهد ساخت... و آنگاه روح او خداوند را احساس خواهد کرد. احساس خواهد کرد که خداوند او را بخشیده است، و او را دوست دارد؛ و شما این را از روی تجربه خواهید دانست، و فیض روح القدس در روحتان، شاهد نجات شما خواهد بود، و دلتان می خواهد که در سراسر دنیا فریاد بزنید: "خداوند ما را بسیار دوست دارد!"

(قدیس سیلوان آتونی، نوشتار سوم، 6)

 

38. تنها کسی که خود را از هر گناهی حفظ می کند، می تواند ایمانی خالصانه و پرشور داشته باشد. ایمان فقط با وجود اخلاق نیک حفظ می شود.

(قديس نيكون از اُپتينا)

 

*******************

(ترجمه شده توسط: کریستینا، ارتدوکس پارسی)